شبهه: توهین و فحاشی‌های قرآن نسبت به ملحدین

از جمله مظلوم‌نمایی‌های اسلام‌ستیزان، این ادعاست که قرآن آنان را سگ، خوک، حرام‌زاده، فاسق و… خطاب کرده است!! در این مقاله تک تک ادعا‌ها و تحریف‌های‌شان روشن و آشکار خواهد شد و پی‌می‌‌بریم که اصل ماجرا چیست…

کافران گستاخ، خشن، زنازاده و بی‌اصل‌ونسب هستند. سوره (قلم آیه ۱۳)

پاسخ:

آف (تف) بر شما و بر آنچه غیر از الله مى ‌پرستید مگر نمى‌‌اندیشید. سوره (انبیاء آیه ۶۷)

پاسخ:

ابتدا متن و ترجمه‌ی آیه را ببینیم:

«أُفٍّ لَكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ»  [1]

یعنی: وای بر شما! و وای برچیزهایی که به جای خدا می‌‌پرستید! آیا نمی‌فهمید (که از این مجسّمه‌‌ها و تندیس‌‌ها کاری ساخته نیست و شایسته‌ی پرستش نیستند؟)

می‌بینیم که «أف» ما و «آف» جناب شبهه‌پرداز، چنان‌چه خود ترجمه کرده است، به معنی «تف» نمی‌باشد و مشخص نیست که ایشان این معنا را از کجا آورده و به‌کار بسته‌اند!! «أف» در زبان عربی کلمه‌ای است که به هنگام کراهت، انزجار و بیزار بودن به‌کار می‌‌رود.

الله متعال می‌‌فرماید:

«…وَبِالْوَالِدَینِ إِحْسَانًا إِمَّا یبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ»  [2]

یعنی: و به پدر و مادر نیکی کنید، هرگاه یکی از آن دو، و یا هر دوی ایشان نزد تو به سنّ پیری برسند، (حتی) اُف به آنان مگو!

و در معنای أف گفته‌اند: «أف صوت إذا صوت به علم أن صاحبه متضجر»[3]

یعنی: اف صدایی که هنگامی که شنیده شود، فهمیده می‌شود که صاحب صدا شِکوِه دارد.

بنابراین معنای أف را فهمیدیم و معنی صحیح آیه آشکار گشت.

چه شده که از این پند اعراض می‌کنند؟ مانند خران وحشی که از شیر می‌‌گریزند. سوره (مدثر آیه ۴۹-۵۰)

پاسخ:

در ادبیات هر زبانی، آرایه‌های ادبی وجود دارد که اسباب بلاغت و زیبا شدن یک متن یا شعر را فراهم می‌کنند. یکی از این آرایه‌ها، تشبیه است.

هر تشبیه چهار رکن دارد: مشبه – مشبه به – ادات تشبیه – وجه شبه

در تعریف وجه شبه گفته‌اند: «وهو المعنى الجامع الذی یشترك فیه الطرفان»[4]

یعنی: معنی جامعی که در آن دو طرف مشترک هستند.

زمانی که می‌گوییم «زید مانند شیر است»، منظور ما این نیست که زید شیر است!! بلکه وجه شبه در اینجا شجاعت است، و تنها موردی که مد نظر داریم شجاعت زید می‌باشد، و هیچ عاقلی در اینجا نمی‌گوید که چرا زید را به حیوان تشبیه می‌‌کنید!!

خداوند در آیه‌ی بعدی می‌‌فرماید: «فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ»[5]

یعنی: گورخرانی که از شیر گریخته و رمیده باشند.

بنابراین وجه شبه در اینجا «به سرعت گریختن» است، چنان‌چه کافران از خواندن و فهمیدن آیات قرآن فرار می‌کنند و از آن گریزان هستند!

البته در ادبیات فارسی نیز امثال این موارد فراوانند! برای مثال مولانا می‌گوید:

جان ما هم‌چون سگان کوی او خون خوار شد …… آفرین‌ها صد هزاران بر سگ خون خوار ما

هم‌چنین سعدی می‌گوید:

مثال اسب الاغند مردم سفری …… نه چشم‌بسته و سرگشته هم‌چون گاو عصار

بدترین جانوران نزد الله، کسانی هستند که کافر شدند و ایمان هم نخواهند آورد. سوره (انفال آیه ۵۵)

پاسخ:

هرچه این آیه را با ترجمه و تفاسیر مختلف خواندم، متوجه نشدم که چه توهینی در این آیه وجود دارد! الله متعال، بدترین موجودات را کسانی می‌داند که کافر شدند و ایمان نیاوردند. آیا توقع دارید که خداوند کافران را بهترین موجودات و خیرالبرّیه معرفی کند؟!!

کافران مثل حیوانی است که کسی در گوش او آواز کند و او جز بانگی و آوازی نشنود؛ اینان کرانند، لالانند، کورانند و هیچ درنمی‌یابند. سوره (بقره آیه ۱۷۱)

پاسخ:

ابتدا باید گفت که «کافران» جمع بوده، اما «حیوان» مفرد است! هویداست که شبهه‌پرداز با زبان فارسی (که به احتمال بسیار زبان مادری اوست) کوچک‌ترین آشنایی ندارد!!

الله متعال می‌‌فرماید: «وَمَثَلُ الَّذِینَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِی ینْعِقُ بِمَا لَا یسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْی فَهُمْ لَا یعْقِلُونَ» [1]

یعنی: مَثَل (دعوت‌کننده) کسانی که کفر ورزیده‌اند هم‌چون مَثَل کسی است که آن‌ها را صدا بزند، ولی آن‌ها چیزی جز سروصدا نمی‌شنوند، (چون آن‌ها) کران و لالان و کورانند و لذا ایشان از روی خرد عمل نمی‌کنند و نمی‌فهمند.

پیش از این آرایه‌ی تشبیه را معرفی کردیم، بنابراین نیاز به تکرار نیست. در آیه‌ی قبلی آمده است که عده‌ای در پاسخ به دعوت قرآن، استدلالشان بر این پایه بوده است که «بل نتبع ما ألفینا علیه آباءنا»[2]

یعنی: بلکه ما از آن‌چه پدران خود را بر آن یافته‌ایم، پیروی می‌‌کنیم (نه چیزی دیگر!)

آیا تفاوتی بین چنین اشخاصی (که تنها استدلالشان چنین بوده)، و بین افراد کر و لال یا افراد فاقد عقل وجود دارد؟!! بی‌شک تفاوتی نیست، جز آن‌که فرد فاقد عقل، مکلّف نخواهد بود!!

و آنان (کافران) چون چهارپایانند، بلكه اینان گمراه‌ترند، ایشان بى‌خبرند. سوره (اعراف آیه ۱۷)

پاسخ:

بسیار حیف شد! زیرا آیه‌ی هفدهم از سوره‌ی اعراف به هیچ عنوان چنین مضمونی ندارد!!

خداوند در آیه‌ی هفدهم از این سوره می‌‌فرماید: «ثُمَّ لَآتِینَّهُمْ مِنْ بَینِ أَیدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِینَ» [3]

یعنی: سپس از پیش را و از پشت سر و از طرف راست و از طرف چپ به سراغ ایشان می‌‌روم و بیشتر آنان را (مؤمن به خود و) سپاس‌گزار نخواهی یافت.

و همچون شتران مبتلا به بیماری عطش، از آن می‌‌آشامید. سوره (واقعه آیه ۵)

پاسخ:

بازهم جناب شبهه‌پرداز به مخاطب آدرس اشتباه می‌‌دهد!!

آیه این‌چنین است: «وَبُسَّتِ الْجِبَالُ بَسًّا» [4]

یعنی: و کوه‌‌ها سخت درهم‌کوبیده می‌‌شوند و ریزه‌ریزه می‌‌گردند!

در واقع آیه‌ای که مد نظر شبهه‌پرداز بوده است، این آیه می‌باشد: «فَشَارِبُونَ شُرْبَ الْهِیمِ»[5]

باید بدانیم که این آیه مربوط به زمان قیامت است، و اگر از آیه‌ی نخست شروع به خواندن کنیم، متوجه این مسأله خواهیم شد. شیخ سعدی (رحمه الله) نیز در تفسیر آیات ابتدایی این سوره می‌‌فرماید: «یخبر تعالى بحال الواقعة التی لا بد من وقوعها، وهی القیامة»[6]

یعنی: خداوند از وضعیت واقعه‌ای خبر می‌‌دهد که شکی در وقوع آن نیست، و آن قیامت است.

هم‌چنین وجه شبه این تشبیه نیز فرط تشنگی می‌باشد، یعنی مانند شتری که مبتلا به بیماری باشد، بسیار تشنه خواهند شد…

همانا بدترین جنبندگان نزد الله كران و لالان هستند؛ آن‌هایی كه نمى‌اندیشند. سوره (انفال آیه ۲۲)

پاسخ:

کسانی که نمی‌اندیشند (از عقل استفاده نمی‌کنند) و به سخن گوش نمی‌دهند، بدترین جنبندگان می‌‌باشند. زیرا خداوند به آنان عقل و گوش داده است تا در جهت اطاعت از خداوند استفاده کنند، اما آن‌ها عقل خود را بی‌استفاده گذاشته‌اند. اشکال شما به این آیه چیست؟!

و هنگامی که به آنان گفته شود: همانند (سایر) مردم ایمان بیاورید، می‌گویند: آیا هم‌چون ابلهان ایمان بیاوریم؟! بدانید این‌ها همان ابلهانند ولی نمی‌دانند..سوره (بقره آیه ۱۳)

پاسخ:

در این آیه ذکر منافقین است، آنجا که به آن‌ها گفته می‌شود که مانند صحابه (رضی الله تعالی عنهم) ایمان بیاورید، اما منافقین صحابه را به زعم خود ابله می‌دانند!! خداوند در مقام دفاع از صحابه‌ی پیامبر (صلی الله علیه وسلم) می‌‌فرماید: که ابلهان حقیقی شما هستید، اما نمیدانید.

البته این آیه که بیشتر دلالت بر توهین و فحاشی‌های منافقان دارد، پس چرا شبهه‌پرداز به آن استناد کرده است؟ معلوم نیست!!

سپس شبهه‌پرداز می‌گوید: پس تعجب نکنید که چرا مسلمانان بددهن هستند و توهین و فحاشی می‌کنند، چون الگوی آن‌ها کتاب قرآن است که پر از فحاشی‌ست.

پاسخ:

این‌که مسلمانان بددهان و فحاش باشند، تنها افترای شبهه‌پرداز (هداه الله) می‌باشد.

سیدنا محمد (صلی الله علیه وسلم) فرموده‌اند: «لیس المؤمن بالطعان، ولا اللعان، ولا الفاحش، ولا البذیء»[7]

یعنی: مؤمن، طعن‌زننده، لعن‌کننده، ناسزاگو و دشنام‌دهنده نیست.

شیخ البانی (رحمه الله) این حدیث را در سلسلة الأحادیث الصحیحة تصحیح کرده‌اند.

می‌گویم: بلکه صحابه‌ی پیامبر (صلی الله علیه وسلم) ایشان را این‌گونه وصف کرده‌اند: «لم یكن النبیJ سبابا، ولا فحاشا، ولا لعانا»[8]

یعنی: پیامبر (صلی الله علیه وسلم) سباب، فحاش و لعان نبود.

آری، مسلمانان حتی از سبّ باد نیز نهی شده‌اند[9] و امام شافعی (رحمه الله) فرموده است: «ولا ینبغی لأحد أن یسب الریاح فآن‌ها خلق لله تعالى مطیع، وجند من أجناده یجعل‌ها رحمة ونقمة إذا شاء»[10]

یعنی: و برای کسی شایسته نیست که باد را ناسزا گوید، چرا که مخلوق مطیع خداوند بلندمرتبه و یکی از سربازان اوست که هر زمان بخواهد آن را به‌عنوان رحمت و نقمت قرار می‌‌دهد.

با وجود این احادیث صحیح و نیکو، شایسته نیست که شخص مسلمان فحاش و بددهان باشد. خداوند زمانی که موسی (علیه السلام) را به نزد فرعون فرستاد، این چنین به او دستور داد: «فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَینًا لَعَلَّهُ یتَذَكَّرُ أَوْ یخْشَى» [11]

یعنی: سپس به نرمی با او سخن بگویید، شاید (غفلت خود و عظمت خدا را) یاد کند و (از عاقبت کفر و طغیان خویش و عذاب دوزخ) بهراسد.

درنتیجه مسلمانان، و مخصوصاً دعوتگران باید دعوتشان در سایه‌ی قرآن و سنت پیامبر (صلی الله علیه وسلم) باشد، و از جدل و ریا به خدا پناه می‌‌بریم…

[1]. البقره، آیه‌ی 171

[2]. البقره، آیه‌ی 170

[3]. الأعراف، آیه‌ی 17

[4]. (الواقعه/5)

[5]. الواقعه/55)

[6]. تیسیر الکریم الرحمن، عبد الرحمن بن ناصر بن عبد الله السعدي، مؤسسة الرسالة، ص 832

[7]. المستدرك على الصحيحين، أبوعبدالله محمد بن عبد الله الحاکم النيسابوري، دار المعرفة، ج 1، ص 160

[8]. صحیح البخاری، أبوعبدالله محمد بن إسماعیل البخاري، دار طوق النجاة، ج 8، ص 13

[9]. سنن الترمذي، أبوعيسي محمد بن عيسى بن سورة الترمذي، ج 4، ص 451

[10]. المجموع شرح المهذب، أبوزكريا يحيي بن شرف النووي، مطبعة المنيرية، ج 5، ص 91

[11]. طه، آیه‌ی 44

[1]. الأنبیاء، آیه 67

[2]. الإسراء، آیه‌ی 23

[3]. التفسير الكبير، أبوعبدالله محمد بن عمر بن الحسن التمیمي الرازي، دار إحياء التراث العربي، ج 22، ص 157

[4]. البلاغه 1- البیان والبدیع، جامعة المدينة العالمية، ص 36

[5]. المدثر، آیه‌ی 51

نظرات بسته شده است.