اسلام و مسلمانان ناقض حقوق حیوانات و علی الخصوص ســگها هستند؟!
در ابتدا لازم است بیان كنم كه امام ابوبكر محمد بن خلف المرزبان (رحمه الله)، متوفای 309 هـ، مصادف با 921م، كتابی در فضیلت «سگ» – با نقل روایات و احادیث نبوی و اقوال صحابه و تابعین (رضی الله تعالی عنهم) تألیف نموده است – با عنوان «فضل الكلاب على كثیر ممن لبس الثیاب»، (چاپ اول، الجمل، 2003م، با تحقیق ركس سمیث و محمد عبدالحلیم)، این كتاب در عصری توسط مسلمانان نوشته شده كه قانون حمایت از حیوانات خاصتاً سگها، قبل و بعد از آن در غرب و شرق وجود خارجی نداشته است و اصلاً نمیدانستند حمایت از حیوانات به چه معنی است!!
كشتن ســگ در اسلام!
امام نووی (رحمه الله) (م 676هـ)، در كتابش «المنهاج شرح صحیح مسلم بن الحجاج» مینویسد:
«أجمع العلماء على قتل الكلب الكلب والكلب العقور واختلفوا فی قتل مالا ضرر فیه فقال إمام الحرمین من أصحابنا أمر النبی (صلی الله علیه وسلم) أولا بقتلها كلها ثم نسخ ذلك ونهی عن قتلها إلا الأسود البهیم ثم استقر الشرع على النهی عن قتل جمیع الكلاب التی لا ضرر فیها سواء الأسود وغیره ویستدل لما ذكره بحدیث بن المغفل وقال القاضی عیاض ذهب كثیر من العلماء إلى الأخذ بالحدیث فی قتل الكلاب إلا ما استثنى من كلب الصید وغیره قال وهذا مذهب مالك وأصحابه…».
«علماء بر كشتن سگ هار، و گَزنده متفق هستند، اما در مورد كشتن سگی كه ضرری ندارد، اختلاف دارند؛ امام الحرمین از اصحابمان (شافعی مذهبان) میگوید: پیامبر (صلی الله علیه وسلم) در ابتدا فرمان به كشتن همهی سگها داده شد، سپس این امر منسوخ گردید. و از قتل آنان نهی فرموده بجز سگهای یكرنگ سیاه بعد از آن شریعت باقی ماند بر نهی از تمام سگ هایی كه ضرری ندارند فرقی نمیكند سگ سیاه باشد ویا غیره، و به حدیثی كه از ابن المغل ذكر كرده استدلال میكند. قاضی عیاض میگوید: بساری از علماء به حدیثی تمسك كردند كه در مورد كشتن سگها است بجز سگ هایی كه استثنا شده از سگ شكاری و غیره، این مذهب مالك بن انس و اصحابش است
ناگفته نماند كه در مورد كشتن سگهایی كه مضر هستند صرفاً «جواز» داده شده؛ نـه حكم به «وجوب» چرا كه میان این دو حكم، تفاوت بسیار است.
كشتن سگ آموزش دیده (تربیت شده) به اجماع علماء حـرام است.
امام ابن قدامه (رحمه الله) (م 620هــ)، در كتابش “المغنی” مینویسد:
«أما قتل الْمُعَلَّمِ فحرام، وفاعله مسیء ظالم، وكذلك كل كلب مباح إمساكه؛ لأنه محل منتفع به یباح اقتناؤه، فحرم إتلافه، كالشاة. ولا نعلم فی هذا خلافا. ولا غرم على قاتله. وبهذا قال الشافعی. وقال مالك وعطاء: علیه الغرم؛ لما ذكرنا فی تحریم إتلافه».
كشتن سگ تربیت شده، حرام است و عامل آن بدكار و ستمگر است،زیرا محلی كه این سگها در آن نگهداریاش جایز است منتفع میباشد. و تباه كردنش حرام گردیده است مانند گوسفند – در این خلافی (از علماء ) ندیدم. لیكن بر قاتل آن غرامتی نیست، شافعی قائل به آن میباشد و مالك بن انس و عطاء گفتند: بر قاتل، پرداخت غرامت – باتوجه به تحریم تباهی آن كه ذكر كردیم – واجب است.[2]
همانطور كه بیان شد، كشتن همه نوع سگ در ابتدا جایز بوده لیكن بعداً حكمش منسوخ شد و تنها كشتن سگ كاملاً سیاه و یا سگی كههار و گزنده است و ضرر دارد جایز شده است، سایر سگها كشتنشان منع شرعی دارد.
در حدیثِ صحیح، پیامبرJ فرمودند:
«لولا أن الكلاب أمة من الأمم لأمرت بقتلها، فاقتلوا منها كل أسود بهیم، وما من أهل بیت یرتبطون كلبا إلا نقص من عملهم كل یوم قیراط، إلا كلب صید، أو كلب حرث، أو كلب غنم»
«اگر سگها یكی از امتها نمیبودند، دستور به كشتن شان میدادم، پس سگهای تمام سیاه را بكشید، و هیچ اهل خآنهای نیست كه در آن سگی را بسته باشند مگر اینكه از عمل خیرشان هر روز قیراطی كم شود بجز سگی كه برای شكار، یا نگهبان و یا گله باشد.»[3]
معنی این فرمودهی پیامبر (صلی الله علیه وسلم) این است كه از بین بردن امتی از امتها ( حیوانات از قبیل سگها) و نسل كشی این مخلوقات ناپسند است چرا كه هیچ مخلوقی از خداوند متعال نیست مگر اینكه به نوعی حكمت و مصلحت در آنها وجود دارد، در واقع منظور حضرتJ این است كه مادام كه امر بر این باشد و راهی بجز كشتن این سگها وجود نداشته باشد پس شرورترین آنها را كه همان سگهای سیاه است را بكشید و سایر سگان را باقی بگذارید تا از آنها در نگهبانی (و امثال ) آن سود ببرید.[4]
لازم به ذكر است كه با توجه به احادیث صحیحه منقول از پیامبرJ، تعذیب و عذاب دادن حیوانات حرام میباشد.[5]
[2]. المغني لابن قدامة 4 / 160 ؛ الناشر: مكتبة القاهرة (الطبعة: بدون طبعة) تاريخ النشر: 1968م
[3]. سنن الترمذي 4 / 80 ح 1489 ؛ الناشر: شركة مكتبة ومطبعة مصطفى البابي الحلبي – مصر الطبعة: الثانية، 1395 هـ – 1975 م
[4]. بنگريد به : تحفة الأحوذي بشرح جامع الترمذي – المباركفوري 5 / 56 ؛الناشر: دار الكتب العلمية – بيروت
[5]. بنگريد به : فتح الباري شرح صحيح البخاري لابن حجر 9 / 645 ؛ الناشر: دار المعرفة – بيروت، 1379هــ
نظرات بسته شده است.