شبهه: آیا دین اسلام، دین جنگ و بیرحم است؟!
بسیار میشنویم که اسلامستیزان دائماً استناد میکنند به آیه 29 سوره توبه که بحث از جنگ با کسانی میکند که به خدا و روز آخرت ایمان ندارند و اسلام را دین جنگ و بیرحم معرفی میکنند. در پاسخ به آنها لازم است که به بررسی این آیه و نقل اقوال علماء و مفسران در این رابطه بپردازیم تا حقیقت برایمان روشن شود.
خداوند متعال در آیه 29 سوره توبه میفرماید:
«قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ»
«با کسانی از اهل کتاب که نه به خدا، و نه به روز جزا (چنان که شاید و باید) ایمان دارند، و نه چیزی را که خدا (در قرآن) و فرستادهاش (در سنّت خود) تحریم کردهاند حرام میدانند، و نه آئین حق را میپذیرند، پیکار و کارزار کنید تا زمانیکه (اسلام را گردن مینهند، و یا اینکه) خاضعانه بهاندازه توانائی، جزیه را میپردازند».
سبب نزول آیه:
در سبب نزول این آیه با اسناد صحیح از – تابعی – مجاهد بن جبر رحمه الله (متوفی 102هــ)، روایت است که میگوید[1]:
«نزل هذا حین أمر النبی Jوأصحابه بغزوة تبوک».
«این آیه هنگامی نازل شد که پیامبرJو یارانش به غزوه تبوک امر شده بودند».
ابن جریر طبریe (متوفی 310هــ)، ضمن نقل اثر فوق الذکر، مینویسد[2]:
«أن هذه الآیة نزلت على رسولاللهJ فی أمره بحرب الروم، فغزا رسولاللهJ بعد نزولها غزوة تبوک».
«این آیه بر رسولاللهJنازل شد در بارهی امر جنگ با رومیها، و رسولاللهJبعد از نزول آن، برای جنگ با تبوک رفت».
ابن کثیرe (متوفی 774هــ)، در تفسیرش مینویسد[3]:
«هذه الآیة الکریمة (نزلت) أول الأمر بقتال أهل الکتاب، بعد ما تمهدت أمور المشرکین ودخل الناس فی دین الله أفواجا، فلما استقامت جزیرة العرب أمر الله ورسوله بقتال أهل الکتابین الیهود والنصارى، وکان ذلک فی سنة تسع؛ ولهذا تجهز رسولاللهJ لقتال الروم ودعا الناس إلى ذلک، وأظهره لهم».
این آیه کریمه، در اولین دستور به جنگ با اهل کتاب نازل شد بعد از اینکه مقابله با مشرکان سهل شد و مردم گروه گروه وارد دین خدا شدند، چونکه کار جزیرة العرب استوار گردید، خدا و رسولش (مردم را) به جنگ با اهل کتاب از یهود و نصاری دستور دادند و آن در سال 9 هــ، بود، بدین سبب رسولاللهJبرای جنگ با روم آماده شد و مردم را بدان فراخواند.
ابو عبید قاسم بن سلام (متوفی 224هــ)، سعید بن منصور (م 227هــ) و حارث بن ابی اسامه (متوفی 282هــ)، با اسنادشان روایت کردند که پیامبرJ برای پادشاه روم نامهای فرستاد با این مضمون[4]:
«من محمد رسولاللهإلى هرقل صاحب الروم إنی أدعوک إلى الإسلام، فإن أسلمت فلک ما للمسلمین وعلیک ما علیهم، فإن لم تدخل فی الإسلام فأعط الجزیة فإن الله عزوجل یقول: Pقَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ» (التوبة/29)».
«از محمد(صلی الله علیه وسلم)، فرستادهی خدا به هرقل پادشاه روم، همانا من تو را به اسلام دعوت میکنم، پس اگر اسلام بیاوری از حقوق مسلمانان برخورداری و اگر به اسلام نگروی، پس جزیه بپرداز، زیرا خداوند متعال فرموده است: «با کسانی از اهل کتاب که نه به خدا، و نه به روز جزا (چنان که شاید و باید) ایمان دارند، و نه چیزی را که خدا (در قرآن) و فرستادهاش (در سنّت خود) تحریم کردهاند حرام میدانند، و نه آئین حق را میپذیرند، پیکار و کارزار کنید تا زمانیکه (اسلام را گردن مینهند، و یا اینکه) خاضعانه بهاندازه توانائی، جزیه را میپردازند.» (توبه/29).
همانطور که ملاحظه میشود پیامبر (صلی الله علیه وسلم) به آیه 29 سوره توبه استناد نموده است، و جنگ تبوک بعد از جنگ مؤته بود که از جانب رومیان بر مسلمانان تحمیل شد و قبل از آن نیز سفیر و عدهای از مبلغان اسلامی توسط رومیان کشته شده بودند لذا امر به جنگ با رومیان کاملاً معقول بوده است و این آیه عمومیت دارد دلیل بر اخذ جزیه از اهل کتاب میکند.
امر به قتال در این آیه برای جنگ است نه صرفاً قتل به معنی کشتن. در این آیه «قاتلوا»، فعل امر مبنی بر حذف نون، از صیغهی تقاتلون از ریشهی قاتل (یقاتل مقاتلة)، ثلاثی مزید از باب مفاعله میباشد، مانند قتال؛ بر وزن فعال از مادهی مفاعلة است که برای «مشارکت» حد اقل میان دو نفر یا دو چیز بکار میرود که به معنی «جنگ» میباشد و غالب این باب برای مشارکت است.
ابن منظور رحمه الله (م 711هـ)، در “لسان العرب” مینویسد[5]:
«لیس کل قِتال بمعنى القَتْل» هر قتالی به معنی کشتن نیست.
همچنین اهل لغت میگویند[6]:
«فاعل فعال و مفاعلة: کقاتَل قتالا ومُقاتَلة»
ابن حجر رحمه الله (م 852هـ)، در “فتح الباری”، مینویسد[7]:
«لا یلزم من إباحة المقاتلة إباحة القتل لأن المقاتلة مفاعله تستلزم وقع القتال من الجانبین ولا کذلک القتل وحکى البیهقی عن الشافعی أنه قال لیس القتال من القتل بسبیل فقد یحل قتال الرجل ولا یحل قتله».
الزام جواز مقاتله منجر به الزام جواز قتل نیست، به این دلیل که مقاتله باب مفاعله میباشد که از آن معنای جنگیدن طرفین مستلزم میشود و این در مادهی قتل واقع نمیپذیرد، بیهقی از شافعی نقل میکند؛ قتال (مصدر دیگری از باب مفاعله؛ فاعل یفاعل مفاعلة و فعالاً و فیعالاً مانند مجاهدة و جهاد) همچون قتل نیست در شیوه، چرا که جنگیدن با مردی در میدان کارزار جایز است و کشتن او در غیر کارزار نارواست.
ابو بکر الجصاص رحمه الله (م 370هـ)، میگوید[8]:
«قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ» – إلى قوله – «حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ» فکان معقولا من فحوى الآیة ومضمونها أن الجزیة مأخوذة ممن کان منهم من أهل القتال لاستحالة الخطاب بالأمر بقتال من لیس من أهل القتال إذ القتال لا یکون إلا بین اثنین ویکون کل واحد منهما مقاتلا لصاحبه وإذا کان کذلک ثبت أن الجزیة مأخوذة ممن کان من أهل القتال ومن یمکنه أداؤه من المحترفین».
«پیکار و کارزار کنید با کسانی که نه به خدا، و نه به روز جزا (چنان که شاید و باید) ایمان دارند، و نه چیزی را که خدا (در قرآن) و فرستادهاش (در سنّت خود) تحریم کردهاند حرام میدانند» – تا این فرمودهی حق تعالی – تا زمانیکه (اسلام را گردن مینهند، و یا اینکه) خاضعانه بهاندازه توانائی، جزیه را میپردازند. از جمع این آیه و مضمونش آنچه که معقول باشد این است که جزیه از کسانی از آنها که اهل قتال هستند اخذ میگردد به خاطر استحالهی خطاب به امر به قتال با کسیکه از اهل قتال نیست، برای اینکه قتال ممکن نیست مگر بین دو نفر، و هر کدام از آن دو با یکدیگر میجنگند. و اگر چنین باشد، ثابت میشود که جزیه از کسانی که اهل قتال (جنگ) هستند اخذ میگردد و ممکن است کسانی که کارگرند (نیز) آن را بپردازند».
در این آیه در ابتدا به جنگ با اهل کتاب دستور داده شده لیکن در غایت این جنگ، در بدل آن، اعطای جزیه قرار داده شده است.
قرطبی رحمه الله (م 671هــ)، در تفسیرش مینویسد[9]:
«جعل للقتال غایة وهی إعطاء الجزیة بدلا عن القتل».
« (در آیه) برای جنگ غایتی مقرر است و آن اعطای جزیه از بدل قتل میباشد.»
علاوه بر اینکه پرداخت جزیه از بدل قتل بود، بلکه موجب حمایت و دفع دشمنان احتمالی اهل ذمه (کسانی که جزیه پرداخت میکردند)، نیز میشد، چنانچه عمر بن خطاب رضی الله عنه (م 23هـ)، هنگامی که در بستر مرگ بود خلیفهی بعد از خودش را چنین رهنمود و سفارش کرد[10]:
«وأوصیه بذمة الله وذمة رسوله خیرا، أن یقاتل من ورائهم، ولا یکلفون فوق طاقتهم».
«او را سفارش میکنم که با اهل ذمه به عهد و پیمانشان پایبند بماند و با آنها به نیکی رفتار نماید و اینکه با دشمنانشان بجنگد و آنان را (به پرداخت مالیات) طاقت فرسا مجبور نسازد».
جزیه تنها از مردان آزاد، بالغ، عاقل و جنگجو اخذ میشود نه غیر ایشان.
ابن الجوزی رحمه الله (م 597هـ)، میگوید[11]:
«صفة الذین تؤخذ منهم الجزیة، فهم أهل القتال. فأما الزَّمِنُ، والأعمى، والمفلوج، والشیخ الفانی، والنساء، والصبیان، والراهب الذی لا یخالط الناس، فلا تؤخذ منهم».
«صفت کسانی که از آنها جزیه گرفته میشود، آنان کسانیاند که جنگیدند (اهل جنگ)، اما کسانی که بیمار، نابینا، فلج، پیر از کار افتاده، زنان، کودکان، راهبی که با مردم اختلاط ندارد، از آنها جزیه گرفته نمیشود».
قرطبی رحمه الله (م 671 هـ)، در تفسیرش میگوید[12]:
«قال علماؤنا رحمة الله علیهم: والذی دل علیه القرآن أن الجزیة تؤخذ من الرجال المقاتلین، لأنه تعالى قال: ” قاتِلُوا الَّذِینَ ” إلى قوله:” حَتَّى یعْطُوا الْجِزْیةَ “فیقتضی ذلک وجوبها على من یقاتل. ویدل على أنه لیس على العبد وإن کان مقاتلا، لأنه لا مال له، ولأنه تعالى قال: “حَتَّى یعْطُوا”. ولا یقال لمن لا یملک حتى یعطی. وهذا إجماع من العلماء على أن الجزیة إنما توضع على جماجم الرجال الأحرار البالغین، وهم الذین یقاتلون دون النساء والذریة والعبید والمجانین المغلوبین على عقولهم والشیخ الفانی».
«علمایمان – رحمت خداوند بر ایشان باد – فرمودند: و چیزیکه قرآن بر آن دلالت دارد این است که جزیه از مردان جنگجو گرفته میشود، زیرا خداوند متعال فرموده است: «قاتِلُوا الَّذِینَ» تا این قسمت آیه: «حَتَّى یعْطُوا الْجِزْیةَ»، و این مقتضی وجوب جزیه است بر کسیکه میجنگد. و دلالت دارد بر اینکه برده اگر چه جنگجو باشد چون مالی ندارد، جزیه بر او واجب نیست، زیرا خداوند متعال فرموده است: «حَتَّى یعْطُوا»، و برای کسیکه ملکی ندارد گفته نمیشود تا بپردازد. و این اجماع علما است بر اینکه جزیه تنها بر سر مردان آزادِ بالغ وضع میشود و آنان کسانیاند که میجنگند، نه زنان، کودکان، بردگان، دیوانگانی که جنون بر عقل شان مغلوب گشته و پیران از کار افتاده.»
ابوحیاناندلسی رحمه الله (م 745هـ)، در “البحر المحیط” مینویسد[13]:
«قال أبو حنیفة ومالک والشافعی: لا تؤخذ إلا من الرجال البالغین الأحرار العقلاء، ولا تضرب على رهبان الدیارات والصوامع المنقطعین».
«ابوحنیفه، مالک رحمه الله و شافعی رحمه الله گفتند: جزیه تنها از مردان آزاد بالغِ عاقل گرفته میشود، و از راهبانی که در عبادتگاهها و صومعهها گوشه گیرند، جزیهای گرفته نمیشود».
[1]. السنن الکبرى للبیهقی 9 / 312 ؛الناشر: دار الکتب العلمیة، بیروت – لبنات الطبعة: الثالثة، 1424 هـ – 2003 م
تفسیر القرآن العظیم لابن أبی حاتم 6 / 1778؛الناشر: مکتبة نزار مصطفى الباز – المملکة العربیة السعودیة الطبعة: الثالثة – 1419 هـ
معالم التنزیل فی تفسیر القرآن للبغوی 2 / 335 ؛الناشر:دار إحیاء التراث العربی –بیروت الطبعة : الأولى، 1420هـ
المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز لابن عطیة 3 / 21 ؛الناشر:دار الکتب العلمیة – بیروت الطبعة: الأولى – 1422هـ
الأموال لابن زنجویه ص 113؛الناشر: مرکز الملک فیصل للبحوث والدراسات الإسلامیة، السعودیة الطبعة: الأولى، 1406 هـ – 1986 م
الأموال للقاسم بن سلام ص 27 ؛ الناشر: دار الفکر. – بیروت
[2]. جامع البیان فی تأویل القرآن 14 / 200؛الناشر: مؤسسة الرسالة الطبعة: الأولى، 1420 هـ – 2000 م
[3]. تفسير القرآن العظيم 4 / 132 ؛الناشر: دار طيبة للنشر والتوزيع الطبعة: الثانية 1420هـ – 1999م
[4]. سنن سعید بن منصور 2 / 223 ح 2479؛ الناشر: الدار السلفیة – الهند الطبعة: الأولى، 1403هـ -1982م الأموال للقاسم بن سلام ص 30 ؛الناشر: دار الفکر – بیروت
[5]. لسان العرب – ابن منظور 11 / 549 ؛ الناشر: دار صادر – بیروت الطبعة: الثالثة – 1414 هـ
[6]. همع الهوامع فی شرح جمع الجوامع للسیوطی 3 / 324؛ الناشر: المکتبة التوفیقیة – مصر شذا العرف فی فن الصرف للحملاوی ص 60 ؛ الناشر: مکتبة الرشد – الریاض
[7]. فتح الباری شرح صحیح البخاری 1 / 76 ؛الناشر: دار المعرفة – بیروت، 1379هــ
[8]. أحکام القرآن 4 / 289؛الناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت تاریخ الطبع: 1405هـ
[9]. الجامع لأحکام القرآن 8 / 110 ؛ الناشر: دار الکتب المصریة – القاهرة الطبعة: الثانیة، 1384هـ – 1964 م
[10]. صحیح البخاری 4 / 69 ح 3052 ؛ الناشر: دار طوق النجاة الطبعة: الأولى، 1422هـ
السنن الکبرى للنسائی 10 / 294 ح 11517 الناشر: مؤسسة الرسالة – بیروت الطبعة: الأولى، 1421 هـ – 2001 م
الأموال لابن زنجویه ص 333 ؛الناشر: مرکز الملک فیصل للبحوث والدراسات الإسلامیة، السعودیة الطبعة: الأولى، 1406 هـ – 1986 م
[11]. زاد المسیر فی علم التفسیر 2 / 250 ؛الناشر: دار الکتاب العربی – بیروت الطبعة: الأولى – 1422 هـ
[12]. الجامع لأحکام القرآن 8 / 112 ؛ الناشر: دار الکتب المصریة – القاهرة الطبعة: الثانیة، 1384هـ – 1964م
[13]. البحر المحیط فی التفسیر 5 / 400؛ الناشر: دار الفکر – بیروت الطبعة: 1420هـ
نظرات بسته شده است.