شبهه: الاغ شجرهنامهدار!
اسلامستیزان میگویند که چطور پیامبر(صلی الله علیه وسلم) شما با یک حیوان صحبت کرده، و آن حیوان هم از اجدادش خبر داده است.
معترض این خبر را به کتاب البدایة والنهایة از حافظ ابن کثیر دمشقی(رحمه الله) نسبت داده است. خلاصهی خبر چنین است: «پیامبر(صلی الله علیه وسلم) از او پرسید اسم تو چیست؟! گفت: یزید بن شهاب! خداوند از نسل جدم (!) شصت الاغ را به وجود آورد که جز پیامبر(صلی الله علیه وسلم) بر آنان سوار نشد. از نسل جدم کسی جز من باقی نمانده است، تو باید سوار بر من شوی! قبل از تو متعلق به یک فرد یهودی بودم که مرا آزار میداد. پیامبر(صلی الله علیه وسلم) گفت: تو را یعفور نامیدم!!»
میگوئیم: این خبر باطل است و جدای از رکاکت متن، در سندش نیز اشکال وجود دارد.
شبههپرداز خبر را به کتاب البدایة والنهایة از حافظ ابن کثیر(رحمه الله) نسبت داده است، درحالیکه خود ابن کثیر این باب را اینگونه آغاز کرده است: «حدیث الحمار… وقد أنكره غیر واحد من الحفاظ الكبار…»[1]
یعنی: سخن الاغ… تعداد بسیاری از بزرگان حفاظ آن را انکار کردهاند…
علامه ابن جوزی(رحمه الله) میفرماید: «هذا حدیث موضوع فلعن الله واضعه فإنه لم یقصد إلا القدح فی الإسلام، والاستهزاء به.»[2]
یعنی: این حدیث ساختگی است، نفرین خداوند بر جعلکنندهاش باد، چرا که او قصدی جز قدح در اسلام و تمسخر آن نداشته است.
حافظ ابن حبان(رحمه الله) میفرماید: «هذا حدیث لا أصل له وإسناده لیس بشیء.»[3]
یعنی: این حدیث اصلی ندارد و سندش چیزی نیست.
علامه ابن اثیر نیز به نقل از ابو موسی (رحمهما الله) مینویسد: «هذا حدیث منكر جدا إسنادا ومتنا…»[4]
یعنی: این حدیث از نظر سند و متن، بسیار منکر است…
امام ذهبی(رحمه الله) نیز آن را خبری باطل دانسته[5] و ابن حجر(رحمه الله) سخن ایشان را در «لسان المیزان» تأیید کرده است.[6] همچنین شیخ البانی(رحمه الله) خبر مذکور را در کتاب «سلسلة الأحادیث الضعیفة والموضوعة» آورده و حکم به موضوع (ساختگی) بودنش داده است.[7]
بنابراین، جا داشت که ایشان این را نیز در ابتدای شبهه ذکر میکردند تا بطلان آن آشکار میشد! چنانکه اهل علم اشاره کردهاند، این خبر باطل و بیاساس است. محمد بن مزید که روایت را از ابی حذیفه نقل کرده، هیچ جرح یا تعدیلی در خصوص او ذکر نشده است و در نتیجه بر روایاتش اعتماد نمیشود. همچنین أبو حذیفه با آنکه راستگوست، اما در حفظ اشکال دارد، و ائمهی بزرگ این شأن مانند ترمذی، احمد، ابن خزیمه، حاکم و دیگران (رحمهم الله) او را تضعیف کردهاند.[8]
در خبر آمده که این الاغ از اجدادش آمار دقیقی میدهد که حتی از انسانها نیز برنمیآید! در ضمن مگر جد این الاغ چند سال عمر کرده تا پس از دو نسل بعد، الاغی از نسل او مرکب پیامبر(صلی الله علیه وسلم) شود؟! همچنین مگر این قبیله از الاغها چه خاصیتی دارند که تنها باید انبیاء بر آنان سوار شوند؟!! حقا که جعلکنندهی این حدیث خود نیز ندانسته که چه اراجیفی میبافد و کمی در آن هنگام به قوهی عقل خود رجوع نکرده است!!
گروهی از مسیحیان در سایتها و انجمنهایشان، این خبر را وسیلهای برای تشنیع بر اسلام قرار داده بودند، حال آنکه مانند این مسئله در کتاب مقدس آنان نیز وجود دارد. در سفر اعداد چنین آمده است: «خشم بلعام افروخته شده، الاغ را به عصای خود زد. آنگاه خداوند دهان الاغ را باز كرد كه بلعام را گفت که به تو چه كردهام كه مرا این سه مرتبه زدی. بلعام به الاغ گفت: از این جهت كه تو مرا استهزا نمودی! كاش كه شمشیر در دست من میبود كه الان تو را میكشتم! الاغ به بلعام گفت: آیا من الاغ تو نیستم كه از وقتی كه مال تو شدهام تا امروز بر من سوار شدهای؟ آیا هرگز عادت میداشتم كه به اینطور با تو رفتار نمایم؟!!»[9]
چه شده که چنین شیرینزبانی را برای عفیر عجیب میدانند، اما در مقابل الاغ بلعام چنین موقفی ندارند؟! آیا این تناقض نیست؟!
نتیجهگیری: خبر مذکور از اباطیلیست که خود محدثین اسلام حکم به مردود بودنش دادهاند، بنابراین استناد اسلامستیزان به چنین خبری برای ما مسلمانان الزامآور نخواهد بود.
[1]. البداية والنهاية، إسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقي، دار الفكر، ج 6، ص 150
[2]. الموضوعات، عبد الرحمن بن علي بن محمد الجوزي، المكتبة السلفية، ج 1، ص 294
[3]. المجروحين، محمد بن حبان بن أحمد البستي، دار الوعي، ج 2، ص 309
[4]. أسد الغابة، علي بن محمد بن عبد الكريم الجزري، دار الفكر، ج 5، ص 304
[5]. ميزان الاعتدال، محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي، دار المعرفة، ج 4، ص 34
[6]. لسان الميزان، أحمد بن حجر العسقلاني، دار البشائر الإسلامية، ج 7، ص 499
[7]. سلسلة الأحاديث الضعيفة والموضوعة، محمد ناصر الدين الألباني، دار المعارف، ج 11، ص 678
[8]. ميزان الاعتدال، ج 4، ص 221
[9]. کتاب مقدس، سفر اعداد، باب 22، شماره 30-27
نظرات بسته شده است.