شبهه: آیا پیامبر در فتح مکه از روی کینه برخی از مشرکین را کشت؟

پاسخ:

اولاً در طول 13 سال مکی، قریش بسیار ظلم‌ها کردند و به هرشیوه‌ای که بوده مسلمانان را آزار روحی و جسمی دادند، سبب مهاجرت آن‌ها از مکه به حبشه و بعد از آن به مدینه شدند و سختی راه و مشکلات متعددی که به دنبال داشته را تحمل کردند، مجبور شدند خانه و کاشانه را رها کنند و به دیار غربت بروند و…

ثانیاً فتح مکه در سال هشت هجری واقع شد و همه‌ی اهل مکه بنابه عطوفت و رحمت اسلامی بخشوده شدند و از طلقاء محسوب شدند، بی آنکه پیامبر(صلی الله علیه وسلم) قصد انتقام از آنان را داشته باشد، ما میدانیم که قبل از فتح مکه مسلمانان با مشرکان مکه جنگ‌های سختی داشتند، همچون جنگ بدر، احد – که حمزه و برخی دیگر از اصحاب نزدیک پیامبر(صلی الله علیه وسلم) در آن جنگ شهید شدند – احزاب و … که غالباً بر مسلمانان تحمیل شد و همیشه یک طرف این جنگ‌ها به مشرکان مکه ختم می‌شد لیکن با این وجود پیامبرJ هرگز قصد انتقام گرفتن برای خودش نداشت، در اسلام چیزی به اسم انتقام‌گیری وجود ندارد به دو دلیل، نخست: «برای ظالم باب توبه در اسلام همیشه مفتوح است»، دوم: «صفت انتقام از اموری است که مجاهدی اگر با این صفت جهاد کند و کشته شود، شهید محسوب نمی‌شود».

ثالثاً مکه فتح شد و اصحاب پیامبر(صلی الله علیه وسلم) اجازه نداشتند که به احدی تعرض کنند بجز چند نفر انگشت شمار که – ان شاء الله – علت آن بیان خواهد شد.

سیره نویسان در بیان چگونگی فتح مکه می‌نویسند:

«كان رسول‌الله(صلی الله علیه وسلم) قد عهد إلى أمرائه من المسلمین، حین أمرهم أن یدخلوا مكة، أن لا یقاتلوا إلا من قاتلهم، إلا أنه قد عهد فی نفر سماهم أمر بقتلهم وإن وجدوا تحت أستار الكعبة»

رسول‌الله(صلی الله علیه وسلم) به فرماندهان مسلمانان سفارش كرد هنگامی که داخل مکه می‌شوند با کسی جنگ نکنند مگر کسی که با آن‌ها بجنگد البته چند نفر را كه اسمشان را ذکر نمود دستور داد آن‌ها را هر كجا یافتند اگر چه به پرده كعبه خود را آویخته باشند ایشان را به قتل برسانند.[1]

ابن ابی شیبه (م 235هــ)[2]، ابوداود (م 275هـ)[3]، ابوبکر البزار (م 292هــ)[4]، نسائی (م 303هــ)[5]، ابویعلی (م 307هـ)[6]، دارقطنی (م 385هــ)[7]، حاکم نیشابوری (م405هــ)[8]، و ابوبکر بیهقی (م 458هــ)[9]، با اسناد «صحیح» از سعد بن ابى وقاصE (م 55هــ)، روایت کردند که فرمود:

«لما كان یوم فتح مكة أمن رسول‌الله(صلی الله علیه وسلم) الناس إلا أربعة وامرأتین،و قال: «اقتلوهم وإن وجدتموهم متعلقین بأستار الكعبة، عكرمة بن أبی جهل،وعبدالله بن خطل، ومقیس بن ضبابة،وعبدالله بن سعد بن أبی سرح».

چون روز فتح مکه بود رسول‌الله(صلی الله علیه وسلم) همه‌ی مردم را پناه داد، به جز چهار مرد و دو زن و فرمود: آن‌ها را به قتل برسانید اگر چه خود را به پرده‌ی کعبه آویخته باشند، عکرمه بن ابی جهل، عبدالله بن خطل، مقیس بن ضبابة و عبدالله بن سعد بن ابی سرح.

باتوجه به این حدیث صحیح، مشخص می‌شود که در فتح مکه جواز قتل شش نفر صادر شده که چهار مرد و دو زن بودند، بنابه روایات متقن تاریخی از میان این شش نفر سه نفرشان بخشوده شدند و فقط سه نفر از آن‌ها کشته شدند. اکنون به بررسی این امر می‌پردازیم؛

عکرمه بن ابی جهل(رضی الله عنه) (م 13 هــ) ؛ عکرمه و پدرش ابو جهل از شدیدترین دشمنان پیامبر(صلی الله علیه وسلم) بودند که ابوجهل در جنگ بدر با کافری کشته شد لیکن عکرمه هنگام فتح مکه فرار کرد که بعداً با پناهنده شدن به همسرش که مسلمان شده بود، او نیز اسلام آورد و در جنگ اجنادین یا یرموک به شهادت رسید.

حافظ ابو الحجاج المزی(رحمه الله) ( م 742هـ )، در «تهذیب الکمال» در ترجمه «عکرمه بن ابی جهل» می‌نویسد:

«كان أبو جهل وابنه عكرمة بن أبی جهل من أشد الناس على رسول‌الله(صلی الله علیه وسلم)، فقتل الله أبا جهل یوم بدر كافرا، ثم هدى الله عكرمة إلى الإسلام، فأسلم بعد الفتح، وحسن إسلامه.»

ابو جهل و پسرش عکرمه بن ابی جهل از سرسخت‌ترین مردم نسبت به رسول‌الله(صلی الله علیه وسلم) بودند، ابوجهل روز بدر به کفری خدا او را نابود کرد، سپس خداوند عکرمه را به اسلام هدایت داد و مسلمان شد و اسلامش نیکو بود.[10]

حافظ ابن حجر(رحمه الله) (م 852هــ)، در «الاصابة» می‌نویسد:

«كان كأبیه من أشدّ الناس على رسول‌الله(صلی الله علیه وسلم)، ثم أسلم عكرمة عام الفتح وخرج إلى المدینة ثم إلى قتال أهل الردّة، ووجّهه أبو بكر الصدیق إلى جیش نعمان، فظهر علیهم، ثم إلى الیمن ثم رجع، فخرج إلى الجهاد عام وفاته فاستشهد.»

مانند پدرش از سرسخت‌ترین مردم نسبت به رسول‌الله(صلی الله علیه وسلم) بود، سپس سال فتح مکه مسلمان شود و به مدینه رفته آنگاه به قصد جنگ با مرتدین رفت و ابوبكر صدیق او را به قصد مقابله با لشكر نعمان فرستاد و بر آنان پیروز گشت سپس به یمن رفته و بازگشت و باز در همان سال وفاتش برای جهاد رفت و سرانجام به شهادت رسید.[11]

حافظ ابو نعیم اصبهانی(رحمه الله) (م 430هــ)، در «معرفة الصحابة»، ترجمه «عکرمه» را ذکر کرده و می‌نویسد:

«فر یوم الفتح فركب البحر، فأدركته امرأته أم حكیم بنت الحارث بن هشام بأمان من رسول‌الله(صلی الله علیه وسلم)، فانصرف معها إلى مكة، فبایع رسول‌الله(صلی الله علیه وسلم) على الإسلام… عن عكرمة بن أبی جهل، قال: أتیت النبی(صلی الله علیه وسلم)، فقال: «مرحبا بالراكب المهاجر»، فقلت: والله یا رسول‌الله لا أدع مالا أنفقت علیك إلا أنفقت مثله فی سبیل الله.»

در روز فتح مکه سوار بر کشتی فرار کرد در این حالت همسرش ام حکیم بنت حارث بن هشام او را ملاقات کرد و از رسول‌الله(صلی الله علیه وسلم) برایش امان گرفت و همراه وی به سوی مکه بازگشتند و با رسول‌الله(صلی الله علیه وسلم) در پذیرش اسلام بیعت نمود، از عکرمه بن ابی جهل روایت است که فرمود: نزد پیامبر(صلی الله علیه وسلم) آمدم، آنحضرت فرمود: خوش آمدی سواره‌ی مهاجر. گفتم:‌ ای رسول‌الله(صلی الله علیه وسلم)! به خدا سوگند مالی را که ضد شما خرج کردم، مانند آن را در راه خدا خرج می‌کنم.[12]

عبدالله بن ابی سرح (م 37هــ ) ؛ ابن ابی سرح برادر رضاعی (شیری) عثمان بن عفان از کاتبان وحی بود لیکن مرتد شد و به مکه نزد مشرکان گریخت، در فتح مکه فرمان قتلش صادر شد با پناه بردن به برادرش عثمان بن عفان از پیامبر(صلی الله علیه وسلم) امان گرفت و مجدداً مسلمان شد و با آنحضرت بیعت نمود، در زمان خلافت برادرش عثمان به فرماندهی لشکر اسلام منصوب گشت و فاتح آفریقا شد و در نهایت بعد از نماز صبح وفات کرد.

ابن عباسG (م 68هــ )، می‌فرماید:

«كان عبدالله بن سعد بن أبی سرح یكتب لرسول‌الله(صلی الله علیه وسلم)، فأزله الشیطان، فلحق بالكفار، فأمر به رسول‌الله(صلی الله علیه وسلم) أن یقتل یوم الفتح، فاستجار له عثمان بن عفان، فأجاره رسول‌الله(صلی الله علیه وسلم)

عبدالله بن سعد بن ابی سرح (آیات قرآن ) برای رسول‌الله(صلی الله علیه وسلم) می‌نوشت که شیطان او را دچار لغزش نمود و به کفار ملحق شد، رسول‌الله(صلی الله علیه وسلم) در روز فتح مکه فرمان قلتش را صادر نمود، عثمان بن عفان برای او امان خواست و رسول الله(صلی الله علیه وسلم) او را امان داد.[13]

از این حدیث مشخص می‌شود که افرادی اگر فرمان قتلشان هم صادر شده لیکن توبه و امان بخواهند مورد عفو و بخشش پیامبر(صلی الله علیه وسلم) قرار می‌گرفتند.

عبدالله بن خطل (م 8هــ) ؛ این شخص مسلمان بود لیکن بنابه دیدگاه مبانی اسلام شش عمل بسیار زشت در کارنامه‌اش بود، نخست: «ارتداد از اسلام»، دوم: «قتل نفس»، سوم: «ملحق شدن به مشرکان»، چهارم: «مجهز شدن برای جنگ با سپاه اسلام در فتح مکه»، پنجم: «سرقت اموال زکاتی مسلمانان»، و ششم: «هجو و بدگوئی كردن پیامبر» و اضافه بر آن دو زنی که حکم قتل‌شان صادر شده بود دو کنیز همین عبدالله بن خطل بود که پیامبر(صلی الله علیه وسلم) را هجو می‌کردند – البته یکی از این کنیزان توبه کرده و مورد عفو واقع شد -، فقط مورد دومی و چهارمی بر قتلش کفایت می‌کرد، زیرا در حالت تجهیز برای جنگ، کافر حربی محسوب می‌شود و نیز در قتل نفس نیز،می بایست قصاص شود.

ابن هشام (م 213هــ) در سیره درباره‌ی «عبدالله بن خطل» نوشته است:

«عبدالله بن خطل، رجل من بنی تیم بن غالب، إنما أمر بقتله أنه كان مسلما، فبعثه رسول‌الله(صلی الله علیه وسلم) مصدقا، وبعث معه رجلا من الأنصار، وكان معه مولى له یخدمه، وكان مسلما، فنزل منزلا، وأمر المولى أن یذبح له تیسا، فیصنع له طعاما، فنام، فاستیقظ ولم یصنع له شیئا، فعدا علیه فقتله، ثم ارتد مشركا.»

عبدالله بن خطل: مردى از قبیله تیم بن غالب بود كه مسلمان شده بود و رسول‌الله(صلی الله علیه وسلم) او را به همراه مردى از انصار براى جمع آورى زکات به جائی فرستاده بود. و همراهش غلامی مسلمان بود که او را خدمت می‌کرد سرانجام در منزلی فرود آمدند و به غلام دستور داد بزغاله‌ای را ذبح کند و براى او غذائى بپزد، سپس خوابید، وقتی از خواب بیدار شد مشاهده نمود که غلامش چیزی نپخته است، بر او عصبانی شد و غلام را به قتل رساند، سپس به حالت شرک و بت پرستی بازگشت.[14]

پیامبر(صلی الله علیه وسلم) در باره‌ی «قصاص مالک در مقابل برده »، می‌فرماید:

«من قتل عبده قتلناه ومن جدع عبده جدعناه»

هرکس برده‌اش را به قتل برساند، اورا به قتل می‌رسانیم، وهرکس بینی برده اش را ببرد، بینی اش را می‌بریم.[15]

محمد بن عمر واقدی (م 207 هــ)، در «مغازی» درباره‌ی «عبدالله بن خطل» و «جرمش» می‌نویسد:

«كان جرمه أنه أسلم وهاجر إلى المدینة وبعثه رسول‌الله(صلی الله علیه وسلم) ساعیا، وبعث معه رجلا من خزاعة، فكان یصنع طعامه ویخدمه، فنزلا فی مجمع فأمره یصنع له طعاما، ونام نصف النهار، فاستیقظ والخزاعی نائم ولم یصنع له شیئا، فاغتاظ علیه، فضربه فلم یقلع عنه حتى قتله، فلما قتله قال: والله لیقتلنی محمد به إن جئته. فارتد عن الإسلام، وساق ما أخذ من الصدقة وهرب إلى مكة، فقال له أهل مكة: ما ردك إلینا؟ قال: لم أجد دینا خیرا من دینكم. فأقام على شركه، وكانت له قینتان، إحداهما فرتنا، والأخرى أرنب، وكانتا فاسقتین، وكان یقول الشعر یهجو رسول‌الله(صلی الله علیه وسلم) ویأمرهما تغنیان به، ویدخل علیه وعلى قینتیه المشركون فیشربون الخمر، وتغنی القینتان بذلك الهجاء.»

جرم عبدالله بن خطل این بود که مسلمان شده و به مدینه هجرت کرده و رسول‌الله(صلی الله علیه وسلم) او را به‌عنوان مسئول جمع آوری زکات فرستاده و به همراهش مردی از قبیله‌ی خزاعه بود که برایش غذا می‌پخت و وی را خدمت می‌نمود،در جائی منزل گرفتند و به آن مرد همراهش امر کرد برایش غذائی بپزد، نیمه روز بود که خوابید هنگامی که از خواب بیدار شد مشاهده کرد آن خزاعی خوابیده و چیزی نپخته است، بر او خشمناک شده و آنقدر او را زد تا اینکه به قتل رسید، هنگامی که دید او را کشته گفت: به خدا سوگند اگر برگردم پیش محمد(صلی الله علیه وسلم)، او مرا قصاص می‌کند پس از اسلام بازگشت و مرتد شد و آنچه از صدقات زکات بود گرفت و به سوی مکه گریخت، اهل مکه به او گفتند: چه شد به نزد ما بازگشتی؟ گفت: دینی بهتر از دین شما نیافتم. پس بر شرک و بت پرستی اش باقی ماند. این عبدالله بن خطل دو زن آوازه خوان داشت که، یکیشان «فرتنا» و دیگری «ارنب» و هردو آن‌ها بدکاره بودند، او در هجو رسول‌الله(صلی الله علیه وسلم) شعر می‌سرود و آن دو آوازخوان را نیز دستور میداد که آواز بخوانند و مشرکان بر او و آن آوازخوانان وارد می‌شدند و خمر می‌نوشیدند و با آن اشعار هجوی آواز می‌خواندند.[16]

واقدی در جائی دیگر می‌نویسد:

«أقبل ابن خطل جائیا من مكة، مدججا فی الحدید، على فرس ذنوب، بیده قناة. وبنات سعید بن العاص قد ذكر لهن أن رسول‌الله(صلی الله علیه وسلم) قد دخل، فخرجن قد نشرن رءوسهن، یضربن بخمرهن وجوه الخیل، فضربهن ابن خطل جائیا من أعلى مكة فقال لهن: أما والله لا یدخلها حتى‌ترین ضربا كأفواه المزاد! ثم خرج حتى انتهى إلى الخندمة، فرأى خیل المسلمین ورأى القتال، ودخله الرعب حتى ما یستمسك من الرعدة، حتى انتهى إلى الكعبة فنزل عن فرسه، وطرح سلاحه، فأتى البیت فدخل بین أستاره.»

ابن خطل از سوی مکه آمد درحالی‌که لباس جنگی‌ای پوشیده و سوار بر اسبی است و در دستش نیزه‌ای بود و به دختران سعد بن عاص می‌گفت که رسول‌الله(صلی الله علیه وسلم) آمده پس خارج شدند و سرهایشان را نمایان کردند و با خمار هایشان صورت اسب‌ها را می‌زدند، ابن خطل که از بلندی مکه آمد آنان را زد و به ایشان گفت: به خدا سوگند، داخل کعبه نمی‌شوند تا اینکه ضربه‌ای مانند دهآن‌های غبار آلود ببینید، بعد از آن خارج شد تا اینکه به منطقه خندمه رسید که گروه اسب سواران مسلمان را دید که می‌جنگند، ترس و وحشت او را گرفت و از شدت ترس سراسیمه به کعبه رفت و از اسبش پایین آمد و سلاحش را انداخت و به خانه خدا آمد و میان پرده‌های آن خود را آویخت.[17]

مقیس بن ضبابة (م 8هــ)[18]؛ این شخص، برادرش در جنگ بنی المصطلق توسط یکی از مسلمانان انصار به اشتباه به قتل رسید با این آگاهی که آن مسلمان فکر می‌کرد که مقتول از مشرکان بوده است. مقیس نیز به مدینه آمد و اظهار اسلام نمود و پیامبرJ دیه‌ی برادرش را پرداخت لیکن مقیس با این وجود آن مسلمان انصاری را به قتل رساند و بعد از آن به مشرکان مکه پیوست. با این وضعیتش در فتح مکه فرمان قتلش صادر شد و پر واضح است که علت آن قصاص بوده است و اگر جرم دومش را نیز فریب مسلمانان در لباس اسلام و پیوستن به مشرکان و دشمنان اسلام اضافه کنیم جای تردیدی باقی نمی‌ماند که مستحق کشتن بوده است اما باز هم اگر توبه می‌کرد و امان می‌خواست – مانند عکرمه و ابن ابی سرح و دیگران – شاید بخشوده می‌شد، جالب است که توسط یکی از افراد قبیله‌ی خودش به قتل رسید.

سیره نویسان و اهل تاریخ در باره‌ی مکر و حیله‌ی «مقیس بن ضبابه» نوشتند:

«قدم مقیس بن صبابة من مكة مسلما، فیما یظهر، فقال: یا رسول‌الله، جئتك مسلما، وجئتك أطلب دیة أخی، قتل خطأ. فأمر له رسول‌اللهJ بدیة أخیه هشام بن صبابة، فأقام عند رسول‌اللهJ غیر كثیر، ثم عدا على قاتل أخیه فقتله، ثم خرج إلى مكة مرتدا.»

مقیس بن صبابه از مکه به مدینه آمد و اظهار مسلمانی کرد و گفت:‌ای رسول‌الله(صلی الله علیه وسلم)! نزد شما به مسلمانی آمدم و طلب دیه برادرم را که به اشتباه کشته شده را دارم، رسول‌الله(صلی الله علیه وسلم) دستور داد تا دیه‌ی برادرش هشام بن صبابه به او پرداخت شود، مدتی کم نزد رسول‌الله(صلی الله علیه وسلم) در مدینه ماند، سرانجام بر قاتل برادرش حمله کرد و او را به قتل رساند و با حالت ارتداد به سوی مکه گریخت.[19]

ابن اثیر (م 630هــ)، در «الکامل» می‌نویسد:

«مقیس بن صبابة، وإنما أمر بقتله لأنه قتل الأنصاری الذی قتل أخاه هشاما خطأ وارتد، فلما انهزم أهل مكة یوم الفتح اختفى بمكان هو وجماعة، وشربوا الخمر، فعلم به نمیلة بن عبدالله الكنانی، فأتاه فضربه بالسیف حتى قتله.»

«مقیس صبابه، پیامبر(صلی الله علیه وسلم) دستور قتلش را داده بود، زیرا او مرد انصارى را كه برادر او هشام را به اشتباه كشته بود كشت و بعد از آن مرتد شد. هنگامی که اهل مكه روز فتح مغلوب شدند او در محلى با جمعى دیگر مخفى شد و خمر مى نوشیدند که نمیله بن عبدالله کلانی از محل اختفای او آگاه شد و سرانجام او را با شمشیر زد و كشت.»[20]

آن دو زنی که دستور قتلشان صادر شده بود یکی «فرتنا» و دومی «ارنب» یا «قریبه» بود که کنیزان آوازخوان عبدالله بن خطل بودند که در مجالس عیش و نوش مشرکان آوازخوانی می‌کردند و رسول‌الله(صلی الله علیه وسلم) را با اشعار هجوگونه تمسخر می‌نمودند. با این وجود یکی از آن دو همراه با عبدالله بن خطل به قتل رسیدند و آن یکی نیز از ترس گریخت و بعداً برایش امان گرفتند.

مؤرخین و سیره نویسان در این باره نوشتند:

«قینتا ابن خطل فقتلت إحداهما، وهربت الأخرى، حتى استؤمن لها رسول‌الله(صلی الله علیه وسلم) بعد، فأمنها.»

دو كنیزِ (عبدالله) بن خطل یكى از آن‌ها كشته شد و دیگرى فرار كرد تا این‌که بعداً از رسول‌الله(صلی الله علیه وسلم) برایش امان گرفتند آنگاه پناه داده شد.[21]

همان‌طور که ملاحظه شد تا اینجا بنابه ادله و علل معینه، در روز فتح مکه دستور قتل آن عده از مشرکان صادر شده است و با این وجود برخی از آنان امان گرفتند و توبه کردند و در نهایت بخشوده شدند و فقط آنانی که توبه نکرده و بر کفر و شرک و عقاید پلیدشان و نیز جرمشان باقی مانده بودند به قتل رسیدند که اگر توبه می‌کردند قطعاً بخشوده می‌شدند .فتأمل!!!

در اینجا لازم است که امانت علمی را مراعت نموده و بیان کنم که در کتاب‌های سیره و تاریخی علاوه بر این عده که بیان احوالشان گذشت، شماری دیگری را نیز اسم بردند که ایشان نیز دستور قتلشان در روز فتح مکه صادر شده بوده و باز برخی از آن‌ها امان گرفتند و بخشوده شده و برخی دیگر بر جرم‌شان باقی ماندند و به قتل رسیدند که البته فقط مواردی که بنده به بیان آن پرداختم که اسامی آن‌ها در لیست مجرمان بوده و به صحت رسیده است و ماباقی برایشان مستندات متقن و ثابتی نیافتم، اما با این وجود به بیان آن عده نیز می‌پردازم تا شبهه‌ای در این رابطه دیگر باقی نماند.

حافظ ابن حجرe (م 852هــ)، در «فتح الباری»، می‌گوید:

«وقد جمعت أسماءهم من مفرقات الأخبار وهم عبد العزى بن خطل وعبدالله بن سعد بن أبی سرح وعكرمة بن أبی جهل والحویرث بن نقید بنون وقاف مصغر ومقیس بن صبابة … وهبار بن الأسود وقینتان كانتا لابن خطل كانتا تغنیان بهجو النبی(صلی الله علیه وسلم) وسارة مولاة بنی المطلب وهی التی وجد معها كتاب حاطب فاما بن أبی سرح فكان أسلم ثم ارتد ثم شفع فیه عثمان یوم الفتح إلى النبی(صلی الله علیه وسلم) فحقن دمه وقبل إسلامه وأما عكرمة ففر إلى الیمن فتبعته امرأته أم حكیم بنت الحارث بن هشام فرجع معها بأمان من رسول‌الله(صلی الله علیه وسلم) وأما الحویرث فكان شدید الأذى لرسول‌الله(صلی الله علیه وسلم) بمكة فقتله علی یوم الفتح وأما مقیس بن صبابة فكان أسلم ثم عدا على رجل من الأنصار فقتله وكان الأنصاری قتل أخاه هشاما خطأ فجاء مقیس فأخذ الدیة ثم قتل الأنصاری ثم ارتد فقتله نمیلة بن عبدالله یوم الفتح وأما هبار فكان شدید الأذى للمسلمین وعرض لزینب بنت رسول‌الله(صلی الله علیه وسلم) لما هاجرت فنخس بعیرها فأسقطت ولم یزل ذلك المرض بها حتى ماتت فلما كان یوم الفتح بعد أن أهدر النبی(صلی الله علیه وسلم) دمه أعلن بالإسلام فقبل منه فعفا عنه وأما القینتان فاسمهما فرتنى وقرینة فاستؤمن لإحداهما فأسلمت وقتلت الأخرى وأما سارة فأسلمت وعاشت إلى خلافة عمر وقال الحمیدی بل قتلت وذكر أبو معشر فیمن أهدر دمه الحارث بن طلاطل الخزاعی قتله علی وذكر غیر بن إسحاق أن فرتنى هی التی أسلمت وأن قرینة قتلت وذكر الحاكم أیضا ممن أهدر دمه كعب بن زهیر وقصته مشهورة وقد جاء بعد ذلك وأسلم ومدح ووحشی بن حرب … وهند بنت عتبة امرأة أبی سفیان وقد أسلمت وأرنب مولاة بن خطل أیضا قتلت وأم سعد قتلت فیما ذكر بن إسحاق فكملت العدة ثمانیة رجال وست نسوة ویحتمل أن تكون أرنب وأم سعد هما القینتان اختلف فی اسمهما أو باعتبار الكنیة.»

«من (ابن حجر) نام‌های این افراد را از میان اخبار مختلف جمع آوری نموده‌ام که عبارتند از: «عبدالعزی بن خطل»، «عبدالله بن سعد بن ابی سرح»، «عکرمه بن ابی جهل»، «حویرث بن نُقَید»، «مقیس بن صُبابه»، «هبار بن الاسود»، دو کنیز ابن خطل به نام های: «فرتنی» و «قرینه» با آواز خواندن، پیامبر(صلی الله علیه وسلم) را هجو می‌کردند، «ساره»، کنیز آزاد شده بنی عبد المطلب، همان زنی که نامه (محرمانه جاسوسی) حاطب همراه او یافت شد،، اما ابن ابی سرح، مسلمان شد بعد از آن از اسلام بازگشت، روز فتح مکه عثمان نزد پیامبر(صلی الله علیه وسلم) شفاعتش کرد و از ریختن خونش جلوگیری نمود و اسلامش را پذیرفت، اما عکرمه به یمن گریخت و همسرش ام حکیم بنت حارث بن هشام به دنبالش رفت وهمراه او با امان رسول‌الله(صلی الله علیه وسلم) بازگشت. اما حویرث، در مکه از شدیدترین آزار دهندگان رسول‌الله(صلی الله علیه وسلم) بود که روز فتح توسط علی (بن ابی طالب ) به قتل رسید. اما مقیس بن صبابه، مسلمان شد سپس بر مردی انصاری حمله کرده و او را به قتل رساند، آن مرد انصاری، هشام برادرش را اشتباهی کشته بود، مقیس برای گرفتن دیه اش آمد بعد از کشتن مرد انصاری مرتد شد و نمیله بن عبدالله روز فتح مکه او را به قتل رساند. اما هبار بن الاسود مسلمانان را شدیداً اذیت می‌کرد و به زینب دختر رسول‌الله(صلی الله علیه وسلم) تعرض کرده بود هنگامی که به مدینه هجرت نمود بر پُشت شترش ضربه‌ای زد و زینب افتاد و (بچه‌ای که در شکم داشت) سقط شد و بر اثر آن حادثه زینب بیمار شد تا اینکه وفات کرد، هنگام روز فتح مکه بعد از اینکه پیامبر(صلی الله علیه وسلم) خونش را مباح نمود، اعلان مسلمانی کرد و از او اسلامش را پذیرفت و بخشوده شد. اما دو کنیزی که نام هایشان: فرتنا و قرینه است، برای یکی از آن‌ها امان گرفتند و اسلام آورد و دیگری کشته شد. اما ساره، مسلمان شد و تا خلافت عمر (بن خطاب) زندگی کرد، – حُمیدی گفته:بلکه او (در زمان خلافت عمر) کشته شده است – ابو معشر، از افرادی که خونش مباح شده را حارث بن طلاطل خزاعی را نام برده است که علی او را کشته است و از غیر ابن اسحاق نقل است که «فرتنا» همانی است که مسلمان شده و «قرینه» نیز کشته شده است. و همچنین حاکم (نیشابوری) ذکر کرده از میان افرادی که خونشان مباح بوده، «کعب بن زهیر» می‌باشد و داستان او مشهور است،بعد از آن آمد و مسلمان شد و تمجید نمود. (نفر دیگر) «وحشی بن حرب»، و «هند بنت عتبه» زن ابو سفیان است که او نیز مسلمان شد. و همچنین «ارنب» کنیز آزاد شده ابن خطل کشته شد و «ام سعد» نیز باتوجه به آنچه ابن اسحاق نقل کرده کشته شد، در نهایت این تعداد به شمار هشت مرد و شش زن تکمیل می‌شود و احتمال می‌رود که «ارنب» و «ام سعد» همان کنیزان (عبدالله بن خطل) باشند که در نام هایشان اختلاف شده یا به اعتبار کنیه و لقب است.»[22]

باتوجه به آنچه حافظ ابن حجر(رحمه الله) بیان کرده تعداد افرادی که دستور قتلشان در روز فتح مکه صادر شده 14 نفر بودند که متشکل از 8 مرد و 6 زن هستند، اسامی آن‌ها مختصراً از لحاظ کشته و عفو شدگان به قرار ذیل است ؛

کشته شدگان: عبدالعزی ( عبدالله) بن خطل، حویرث بن نُقَید، مقیس بن صبابه (حبابه)، حارث بن طلاطل خزاعی، قرینه (ارنب یا ام سعد) کنیز آوازخوان عبدالله بن خطل.

بخشوده شدگان: عبدالله بن سعد بن ابی سرح، عکرمه بن ابی جهل، هبار بن الاسود،کعب بن زُهیر، وحشی بن حرب، هند بنت عتبه، ساره مولاه بنی عبدالمطلب، فرتنا کنیز آوازخوان عبدالله بن خطل .

همان‌طور که قبلاً بیان شد فقط برخی از این اسامی در لیست کسانی بودند که قتلشان صادر شده بوده و تعدادشان شش نفر که متشکل از چهار مرد و دو زن بودند و دیگر افراد مشمول قتل از لحاظ روایات تاریخی ثابت نشده و صرفاً مؤرخان نقل کردند بدون این‌که صحت آن برایشان محرز شود لیکن ممکن است در روز فتح مکه اسامی آن تعدادی که دستور قتلشان داده شده در خود مکه حکم‌شان اجرا شده و سایرین بعداً اجرای حکم صورت گرفته است – الله اعلم – علی کل حال همان‌طور که توضیحات آن گذشت همه‌ی افرادی که حکم قتل برایشان صادر شده جرم هایی بزرگی مرتکب شدند و با این وجود عده‌ای از آن‌ها توبه کرده و لذا مورد عفو و بخشش قرار گرفتند حتی هبار بن الاسود که سبب شده بود زینب دختر پیامبر(صلی الله علیه وسلم) بچه اش سقط شود و خودش نیز بعد از مدتی بر اثر این سقط، دچار بیماری شده و وفات کند را با وجود این‌که هبار مهدور الدم بود لیکن چون توبه کرد، پیامبر(صلی الله علیه وسلم) او را بخشید، اگر آنحضرت قصد انتقام داشت می‌بایست در صورتی که هبار بن الاسود نیز توبه می‌کرد او را نبخشد اما همان‌طور که ملاحظه شد عکس آن ثابت شده است و این است عطوفت و رحمت و بخشش اسلام و پیامبر رحمت مولانا رسول‌الله(صلی الله علیه وسلم).

 

[1]. السیرة النبویة لابن هشام 2 / 409 ؛ الناشر: شركة مكتبة ومطبعة مصطفى البابی الحلبی وأولاده بمصر الطبعة: الثانیة، 1375هـ – 1955 م % الروض الأنف – السهیلی 7 / 225؛الناشر: دار إحیاء التراث العربی، بیروت الطبعة: الطبعة الأولى، 1421هـ/ 2000م % السیرة النبویة لابن کثیر 3 / 563؛الناشر: دار المعرفة للطباعة والنشر والتوزیع بیروت – لبنان عام النشر: 1395 هـ – 1976 م

[2]. مصنف ابن أبی شیبة 7 / 404 ح 36913؛الناشر: مكتبة الرشد – الریاضالطبعة: الأولى، 1409هــ

[3]. سنن أبی داود 3 / 59 ح 2683؛الناشر: المكتبة العصریة، صیدا – بیروت

[4]. مسند البزار 3 / 350 ح 1151؛الناشر: مكتبة العلوم والحكم – المدینة المنورة

[5]. السنن الكبرى للنسائی 3 / 443 ح 3516؛الناشر: مؤسسة الرسالة – بیروت الطبعة: الأولى، 1421 هـ – 2001 م

[6]. مسند أبی یعلى الموصلی 2 / 100 ح 757؛ الناشر: دار المأمون للتراث – دمشق الطبعة: الأولى، 1404 – 1984م

[7]. سنن الدارقطنی 4 / 15 ح 3022؛الناشر: مؤسسة الرسالة، بیروت – لبنان الطبعة: الأولى، 1424 هـ – 2004 م

[8]. المستدرك على الصحیحین للحاكم 2 / 62 ح 2329؛الناشر: دار الكتب العلمیة – بیروت الطبعة: الأولى، 1411 – 1990م

[9]. السنن الكبرى للبیهقی 9 / 357 ح 18781؛الناشر: دار الكتب العلمیة، بیروت – لبنات الطبعة: الثالثة، 1424 هـ – 2003 م

[10]. تهذیب الكمال فی أسماء الرجال 20 / 247 ؛ الناشر: مؤسسة الرسالة – بیروت الطبعة: الأولى، 1400 – 1980م

[11]. الإصابة فی تمییز الصحابة 4 / 443 ؛ الناشر: دار الكتب العلمیة – بیروت الطبعة: الأولى – 1415 هـ

[12]. معرفة الصحابة لأبی نعیم الأصبهانی 4 / 2170 – 2171؛ الناشر: دار الوطن للنشر، الریاض الطبعة: الأولى 1419 هـ – 1998 م

[13]. سنن أبی داود 4 / 128 ح 4358؛ الناشر: المكتبة العصریة، صیدا – بیروت % المستدرك على الصحیحین للحاكم 3 / 47 ح 4361؛ الناشر: دار الكتب العلمیة – بیروت الطبعة: الأولى، 1411 – 1990م % السنن الكبرى للبیهقی 8 / 341 ح 16829؛ الناشر: دار الكتب العلمیة، بیروت – لبنات الطبعة: الثالثة، 1424 هـ – 2003 م

[14]. السیرة النبویة لابن هشام 2 / 410؛ الناشر: شركة مكتبة ومطبعة مصطفى البابی الحلبی وأولاده بمصر الطبعة: الثانیة، 1375هـ – 1955 م % السنن الكبرى للبیهقی 8 / 357 ح 16880؛ الناشر: دار الكتب العلمیة، بیروت – لبنات الطبعة: الثالثة، 1424 هـ – 2003 م % الكامل فی التاریخ – ابن الأثیر 2 / 123 ؛ الناشر: دار الكتاب العربی، بیروت – لبنان الطبعة: الأولى، 1417هـ / 1997م

[15]. سنن أبی داود 4 / 176 ح 4515؛ الناشر: المكتبة العصریة، صیدا – بیروت % سنن الترمذی 4 / 26 ح 1414؛ الناشر: شركة مكتبة ومطبعة مصطفى البابی الحلبی – مصر الطبعة: الثانیة، 1395 هـ – 1975 م % السنن الكبرى للنسائی 6 / 331 ح 6912؛ الناشر: مؤسسة الرسالة – بیروت الطبعة: الأولى، 1421 هـ – 2001 م % سنن ابن ماجه 2 / 888 ح 2663؛ الناشر: دار إحیاء الكتب العربیة – فیصل عیسى البابی الحلبی % المستدرك على الصحیحین للحاكم 4 / 408 ح 8099؛ الناشر: دار الكتب العلمیة – بیروت الطبعة: الأولى، 1411 – 1990م

[16]. المغازی 2 / 859 – 860 ؛ الناشر: دار الأعلمی – بیروت الطبعة: الثالثة – 1409 – 1989م

[17]. منبع سابق، 2 / 826 – 827

[18]. دربرخی از کتابهای تاریخی و سیره در بدل «مقیس بن ضبابه»، « مقیس بن صبابه » یا «مقیس بن حبابه» ذکر شده است.

[19]. السیرة النبویة لابن هشام 2 / 293 ؛ الناشر: شركة مكتبة ومطبعة مصطفى البابی الحلبی وأولاده بمصر الطبعة: الثانیة، 1375هـ – 1955 م % تاریخ الامم والملوك للطبری 2 / 263؛الناشر: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات بیروت – لبنان % الروض الأنف – السهیلی 7 / 24 ؛ الناشر: دار إحیاء التراث العربی، بیروت الطبعة: الطبعة الأولى، 1421هـ/ 2000م % عیون الأثر لابن سید الناس 2 / 132؛ الناشر: دار القلم – بیروت الطبعة: الأولى، 1414 – 1993م % الكامل فی التاریخ – ابن الأثیر 2 / 78؛ الناشر: دار الكتاب العربی، بیروت – لبنان الطبعة: الأولى، 1417هـ / 1997م

[20]. الكامل فی التاریخ – ابن الأثیر 2 / 123؛ الناشر: دار الكتاب العربی، بیروت – لبنان الطبعة: الأولى، 1417هـ / 1997م

[21]. السیرة النبویة لابن هشام 2 / 411 ؛ الناشر: شركة مكتبة ومطبعة مصطفى البابی الحلبی وأولاده بمصر الطبعة: الثانیة، 1375هـ – 1955 م % تاریخ الامم والملوك للطبری 2 / 336؛الناشر: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات بیروت – لبنان % الروض الأنف – السهیلی 7 / 228 ؛ الناشر: دار إحیاء التراث العربی، بیروت الطبعة: الطبعة الأولى، 1421هـ/ 2000م % عیون الأثر لابن سید الناس 2 / 225؛ الناشر: دار القلم – بیروت الطبعة: الأولى، 1414 – 1993م %جوامع السیرة – ابن حزم، ص 233 ؛ الناشر: دار المعارف – مصر الطبعة: الأولی، 1900 م

[22]. فتح الباری شرح صحیح البخاری 8 / 11 – 12 ؛ الناشر: دار المعرفة – بیروت، 1379هــ

نظرات بسته شده است.